نهجالبلاغه اثری است که در طول قرنها، پابهپای قرآن روشنگر حقایق آسمانی و بیانگر زندگی واقعی انسانی بوده است. نهجالبلاغه گویی برای امروز و فردا و فرداها نوشته شده و با مرور زمان کهنه نمیشود، بلکه از آن جا که جلوهای از قرآن است، همانند آن همیشه زنده و نو است، و فروغ آن بر سر لوحهی حیات بشری نورافشانی میکند.
بدین جهت است که فرزانهی عصر، آیتاللّه مطّهری در سخنی بسیار زیبا و عمیق، نهجالبلاغه را فرزند قرآن خوانده است، و میفرماید:
«نهجالبلاغه از همهی جهات متأثّر از قرآن و در حقیقت فرزند قرآن است.»1
همان گونه که قرآن به همهی بشریّت و جهان اسلام تعلّق دارد، نهجالبلاغه نیز چون باطن و مغز قرآن را در خود دارد، متعلّق به بشریّت و همهی مسلمانان است. از این روی دربارهی عظمت و مکانت رفیع نهجالبلاغه، همهی دانشمندان منصف از مسلمان و غیرمسلمانان به ویژه در بُعد ادبی و فصاحب و بلاغت آن، لب به وصف آن گشودهاند. آلوسی از دانشمندان نکتهسنج اهل سنّت مینویسد:
«.. نهجالبلاغه که حاوی خطبههای علیّ بنابیطالب است، پرتوی از نور سخن الهی دارد، و خورشیدی است که با فصاحت منطق نبوی میدرخشد...»2
1- سیری در نهجالبلاغه / 3ه.
2- مصادر نهجالبلاغه، ج 1، ص 97.
برگرفته شده از پایگاه تخصصی نهج البلاغه (nahjolbalaghe.blog.ir )